Hold on...

ساخت وبلاگ

شاید بهترین اسم برای این روزهای من را می شود Hold on گذاشت. ظاهرا برای همه چیز باید دست نگه داشت و همچنان صبر کرد. از چیزهای کوچک تا اتفاق های بزرگ همه در وضعیت Hold on هستند، از ایمیل های روتین که برای استاد و اگزمینرم زده ام تا ماجرای پرداختی Summer school و همچنین قضیه هلند. این قضیه هلند هنوز روی میز است. ماجرا آنطور که فکر می کردم پیش نرفته است اما تا همین الان هم می شود خیلی درس ها از این ماجرا گرفت. احتمال خیلی بالا سفر دیگری به هلند خواهم داشت، تقریبا سه هفته ای دیگر... حالا امیدوارم (شاید) تا یک ماه آینده این Hold on های زندگی من همه اش به نتایج خوبی برسند. حالا بماند که دیروز به راحتی مقاله ام Reject شد... اگرچه انتظارش را داشتم... شاید همین خودش نشانه ای باشد و پیامی برایم داشته باشد که خیلی هم نباید به نسخه هایی که دیگران برایت می پیچند خوش بین باشی...

اینروزها دلم تنگتر از همه روزهای گذشته است... یک دلیلش شاید بخاطر همین Hold on های زندگی ام است. دیروز عصر که دوچرخه را برداشتم تا اندکی حال و هوایم عوض شود، با خود فکر می کردم واقعا هیچ کسی در لیست بیش از صد نفره گوشی ام وجود ندارد که زنگ بزنم و حرف بزنم و حرف دل را در طبق اخلاص بگذارم... حتی به این فکر می کردم که از 7 تا 8 میلیارد آدم روی کره زمین کسی نیست لااقل ساعتی را بیرون بروی صحبتی کنی... دیشت حتی وقتی به مادر زنگ زدم گوشی را برنداشت... مهمان دارد و سرش شلوغ...

حالا خودم هستم و خدایم و همین برایم کافیست...

خدا را شکر... یا مهدی

سونوگرافی......
ما را در سایت سونوگرافی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeqmsg بازدید : 32 تاريخ : جمعه 25 خرداد 1403 ساعت: 20:27