هوا خوب بود...

ساخت وبلاگ

برف ها رو پارو میکردم... کلی برف در حیاط بود دور دیوار را باز کردم تا آب ضرری برای دیوار خانه نداشته باشد. صبحش لوله کش آوردم و لوله ها را ردیف کرد... وقتی رفتم بیرون با خودم استرس داشتم که چطور لوله کش را پیدا کنم... یکهو جلوی چشمانم ظاهر شد همان خیابان آوردمش خانه و ردیفش کردیم... ماجرای دو سه روز پیش را می گویم که خلخال بودم.

کنکور دکتری را اصلا نگاه نکرده بودم... هیچ انتظاری هم ندارم ولی فقط امیدوارم آن هایی را که جواب داده ام درست از آب دربیایند. اینکه هدفم چیست و چه می خواهم بکنم خودش جای سوال دارد... اما باید یک تصمیم قطعی گرفت... نه می شود کامل منطقی بود و نه می شود بیش از حد احساساتی... اما دیگر جای تردید نیست... وقت ندارم و احتمالا همین تصمیماتم بسیار تاثیر گذار خواهند بود...

ماجرای جدید این روزهای من علاوه بر پروژه ها و کلاس ها، احمدی است... خیلی وقت ها بود به کسی فکر نمی کردم... انگار می شود اعتماد کرد... انگار می شود اینبار دل را به دریا زد... شاید اینبار بشود برای اولین بار دل دریا زده شود... شاید خودش باشد... اما اینکه اهدافت چیست و لطمه و ضربه ای برایش وارد نشود خود مهم است... نباید جوری شود که حتی ذره ای اذیت شود...

سونوگرافی......
ما را در سایت سونوگرافی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeqmsg بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 2:02